آقای من سلام
امیدوارم حال و احوالت در زمین، در این دوران بلنده ناپیدایی خوب باشد
امیدوارم این روزها كه در زمین در دنیا در حوالی خاطرات اهل زمین در حال گذر هستی
زمین و زمان بر وِفقِ مُراد دلت باشد جانِ من
آقای من این روزها كه دلم برای دیدارت دلتنگی می كند
گاهی سفره ی دلم را رو به سمت ظهورت باز می كنم
و كمی با تو در هوای ظهور هم صحبت می شوم
و برایت از زمان آینده می گویم
از همان زمانه ی لبریز از با تو بودن
از همان دوران شیرین بامهدی زیستن
از همان لحظه های ناب حضور انسان كامل در خلقت
از همان زمانه ی لبریز از ظهور تو
همان تاریخ آینده ای كه تو در ثانیه های آن همیشه ظاهری
كه بیایی كه حضورت بدرخشد بر سینه ی آفرینش
لذت بخش است
وقتی صاحب زمانِ زمانه ای هم حَیّ باشد و هم حاضر باشد و هم ظاهر
اینها همه از تجلیات وجود خدا نشانِ توست عزیز من
آقای من این روزها چقدر دلتنگم
برای نورافشانیِ چشمهایت در دنیایم
چقدر دلتنگم برای پرده برداری از غیبت
چقدر دلتنگم برای متوقف شدن ثانیه ها به یُمن ظاهر بودنت
امروز به یاد دوران ظهورت
ساعت های خانه را از گذشتن منصرف كردم
با اجازه ات امروز زمان برای من به وقت ظهور رسید و تو از گذشته ی نامعلوم غیبت به حضور رسیدی
حال این من این دنیای من و این زمان من
به احترام تو كه صاحب زمان منی، در برابر حاضر بودنت سر خم می كنیم
زمان می ایستد،من می ایستم
زمانه ام هم باید در ابتدای ظهورت به احترامت بایستد
كاش می توانستم این همه حاضر بودنت را در خلقت به اهل زمین نشان بدهم
این همان ظهور شخصی ست كه صاحب زمان هر زمانه ای باید در قلب و جان هر انسانی ظاهر شود
كه ظهور شدّت حضور است و من از تو حاضرتر ندیدم در خلقت
باید یادم بماند برای حضورت دعای ظهور بخوانم در زمین